برای دخترم آرنیکا

تحقق یک رویا

میدونی من چند ساله که دوست داشتم باشی. یکی دو بارم برات وبلاگ ساختم ولی دیدم خیلی غمگین میشه نوشته هام پاکشون کردم.  ما منتظر بودیم شرایط برای اومدنت مناسب بشه. خونه ماشین وسیله.. درسته که ۶ سال از زندگی منو بابایی میگذره ولی ما از سن کم و با صبرو برنامه ریزی همه چیزو اون جوری که دوس داشتیم برای زندگیمون آماده کردیم. شاید بشه گفت ما شبیه هیچ زوج جوونی دورو برمون طبق برنامه و روند عادی جامعه پیش نرفتیم. روزا و شبای زیادی آرزوی بودنتو داشتم خیلی وقتا اشکم درومد خیلی وقتا فکر کردم و رویا بافی راجع به بودنت تو دلم یا تو بغلم... الان من روزای تحقق رویای بودنتو میگذرونم. روزایی که تو توی دلم هستی. تازگیا لگدات خیلی واضح شده. باورم نمیشه...
5 مهر 1396
1